می بود
محمد اسحاق  ثنا محمد اسحاق ثنا


به اقتفای غزل زیبای استاد محمد یوسف " کهزاد"


خوشا وقتیکه دنیا خانه ای صلح و صفا می بود
بجای کینه دل مملو هم از مهر و وفا می بود

فغان ها تا فلک بالاست از ظلم ستمگستر
چه میشد گوش گردون وا،ازین شورو صدا می بود

چه میشد درمیان دوستان مهر و محبت ها 
همی قایم ،همی دایم که بی چون و چرا می بود

به این عیش و به این عشرت که دارداغنیا امروز
نگاه اغنیا گاهی اگر طرف گدا می بود

نمی شرمی  تو ای زاهد  زگفتار ملال انگیز 
ازین یاوه سرای ها ترا شرم و حیا می بود

فرنگستان ز کوشش ها قدم در کهکشان دارد
چه میشد گر چنین سعی به ما در آسیا می بود

چرا دلها پراز بغض وعداوت گشته در دنیا
چه میشد دل مصفا بود و تا جای خدا می بود

به این درماندگی یارب به این افتادگی اینسان
که رنج و ناتوانی فارغ از کار  ثنا می بود .


شهر وانکوور کانادا

23-01-2011


January 23rd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان